روش های پیشنهادی دین اسلام برای جلوگیری از خشونت در جامعه

جستجو
صفحه اصلی
شنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۱
روش های پیشنهادی دین اسلام برای جلوگیری از خشونت در جامعه
روش های پیشنهادی دین اسلام برای جلوگیری از خشونت در جامعه

پیام پردیس / ‎دین مبین اسلام، روش هایی را برای جلوگیری از خشونت در جامعه و داشتن جامعه ای با رافت اسلامی پیشنهاد داده که در ادامه می‌خوانید.

رفتارهای فردی و اجتماعی

دین اسلام در رفتارهای فردی و اجتماعی و مراودات معمولی، خشونت را جایز ندانسته و آن را نهی کرده است. سفارش اسلام به اصلاح ذات البین، رعایت اخلاق خانواده، سفارش همسایگان، احترام به حقوق اقلیت های مذهبی و حفظ کرامت انسان و انسانیت و پرهیز از هرگونه خشونت در روابط اجتماعی، نشان دهنده آن است که دین اسلام برای مدارا اهمیت ویژه قابل است.

پیامبر (ص) نیز در رفتارهای فردی و اجتماعی، پیام آور صلح و صفا بود. انبیاء، نیز به سراغ قلب ها می‌رفتند و همین رفتار مسالمت آمیز آنان، یکی از راهکارهای بسیارموفق آنان در جذب مردم و تسخیر قلب ها بوده است.

بر همین اساس است که خداوند یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) را رأفت ومهربانی دانسته است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا… ؛ به رحمت الهی، با آنان نرم‌خو و پرمهر شدی. اگر تند خو و سخت دل بودی بی شک از تو پراکنده می‌شدند» (آل عمران/ 159).

پیامبر (ص) خود فرمود: «امرنی ربی بمداراة الناسکما امرنی باداء الفرائض؛ پروردگارم مرا به مدارا و نرمی با مردم دستور فرمود، همانگونه که به انجام واجبات امر فرمود»، همچنین فرمود: «مداراة الناس نصف الایمان والرفق لهم نصف العیش؛ مهربانی و سازگاری با مردم از ایمان است و نرمی با آنان نیمی از برکت زندگی».

پیامبر اسلام (ص) در برخورد خشونت آمیز دیگران، نیز از قهر و خشونت بهره نگرفت، وقتی پیامبر (ص) در مکه برای دعوت مردم به خداپرستی ظهور کرد، با عکس العمل شدید قریش مواجه شد و قریش از هیچ گونه آزار و شکنجه، اهانت، افتراء، دریغ نورزیدند،و او را فردی کذاب، ساحر، مجنون، و… معرفی می‌کردند … ولی عکس العمل پیامبر (ص) این بود «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون..؛بار خدایا قوم مرا بیامرز چرا که آنان نمی‌دانند».

در قرآن آمده است: «قل للذین امنوا یغفروا للذین لایرجون ایام الله لیجزی قوما بما کانوا یکسبون؛ به کسانی که ایمان آورده اند بگو تا ازکسانی که روزهای (سخت و ناگوار) الهی را باور ندارند درگذرند، تا (خدا) قومی را بدانچه می‌کردند جزا دهد» (جاثیه/ 14). این آیات در مکه نازل شده است و در مکه کفار قریش مسلمین را خیلی اذیت می‌کردند و آزار می‌دادند، انواع آزارها، آزار روحی و آزار جسمی،و آزارهای روحی شان شاید بدتر از آزارهای جسمی بود.

افرادی که به حقیقتی، به کتابی ایمان دارند، به پیغمبر ایمان دارند و نهایت ایمان را دارند و شیفته پیامبر اکرم هستند، وقتی که مثلا می‌دیدند کفار قریش نسبت به پیغمبر اکرم یا نسبت به آیات قرآن جسارت میکنند، عجیب ناراحت می‌شدند و مکرر می‌آمدند از رسول اکرم اجازه بگیرند که با آنها مقابله کنند. می‌گفتند به اقلیت بودن ما توجه نکنید، ما کم هستیم کم باشیم، دهان اینها را خرد می‌کنیم، چنین می‌کنیم، حداکثر این است که اینها ما را بکشند.

قرآن اینها را امر به آرامش می‌کند: «قل للذین امنوا یغفروا للذین لایرجون ایام الله؛ (در دوران مکه است) به اینها بگو ببخشایند و بگذرند از این مردمی که به روزهای الهی امیدوار نیستند»، هر چه که از اینها می‌بینند اهمیت ندهند، «یغفروا». دوره هنوز دوره غفران و گذشت بود.

امامان (ع) نیز در رفتارهای فردی و اجتماعی از خشونت بهره نمی‌گرفتند، چه بسا افرادی که با آنان با خشونت برخورد می‌کردند،ولی رفتار محبت آمیز آنان شدیدا مردم را تحت تأثیر قرار داده و برخی افراد غیرمسلمان، مسلمان شده و افراد مسلمان جذب امامان میشدند.

نقل شده است که حضرت علی (ع) در میان اصحابش نشسته بود و زن زیبایی از آن جا عبور کرد و توجه حاضران را به خود جلب کرد. امام فرمود: چشمان این مردان سخت در طلب است و این مایه تحریک و هیجان است، بنابراین هر گاه یکی از شما نگاهش به زن زیبایی افتاد با همسرش آمیزش کند چرا که این زنی است همچون آن. یکی از خوارج که حاضر بود با شیندن سخن حضرت گفت: خداوند این کافر را بکشد، چقدر دانا و فقیه است! اصحاب یورش بردند که او را بکشند، امام فرمود: آرام باشید! جواب دشنام، دشنام است یا گذشت از گناه؟ خوارج بارها به حضرت علی (ع) اهانت نموده و سخنرانی های آن حضرت را قطع نمودند، ولی آن امام همام باخشم با آنان برخورد نکرد.

 

تشریع احکام فردی و عبادی

تشریع احکام الهی، بویژه احکام عبادی و فردی اسلام نیز بر اساس تسامح تشریع شده است یعنی اسلام تکالیف فوق قدرت و سختگیری های غیرمنطقی را تشریع نکرده است: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها …؛ خدا هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند» (بقره/ 286). از سوی دیگر هر گونه عسر و حرج در دین نفی شده است، چنانکه حدیث رفع و دستورات اسلام در خصوص عسر و حرج زدایی، شاهد بر این مدعا است.

استاد شهید مطهری می‌نویسد: در این شریعت به حکم این که سهله است تکالیف دست و پاگیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده است: «ماجعل علیکم فی الدین من حرج؛ خداوند بر شما در این دین هیچ دشواری قرار نداد» (حج/ 78). خدا دردین تنگنایی قرار نداده است و به حکم اینکه سمحه باگذشت است، هر جا که انجام تکالیفی توأم با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد،تکلیف ملغی می‌شود. در بقیه احکام فردی و عبادی نیز اصل تسامح پذیرفته شده است. بی تردید یکی از مصادیق بارز تسامح دینی که پیامبر فرموده است ناظر به این گونه تسامح است.

شهید مطهری می‌نویسد: همانگونه که خداوند، مشقت بر بندگان را نمی‌پذیرد،زیرپا نهادن حداقل های دینی را نیز نمی‌پذیرد و در تحقق، به شدت با آن برخورد می‌کند. امر به معروف و نهی از منکر، مکانیزم تحقق بخشیدن به حداقل های دینی به خصوص در سطح جامعه دینی است به تعبیر علی (ع) رسول اکرم (ص) طبیبی بود که بر سر بالین بیماران حاضر می‌شد و ابتدا بالطف و مهربانی و گذشت و چشم پوشی، مرهم بر زخم های آنان می‌نهاد ولی اگر تسامح و تساهل سودی نمی‌بخشید و‌ آنها در رعایت حداقل های دینی کوتاهی می‌کردند و احکام الهی را به مسخره می‌گرفتند با‌ آنها به شدت برخورد می‌کرد و با اجرای حدود الهی آنها را تنبیه می‌نمود. بر این اساس نمی‌توان در اجرای احکام الهی، به حفظ دین و ارزش های آن بی تفاوت بود و تسامح نمود.

اکثر جنگ های پیامبر در راستای حفظ دین و مصالح عمومی صورت می‌گرفت زیرا دین ستیزان تا دین ومقدسات آن را نشانه گرفته بودند که خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم؛محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سخت گیر و با هم دیگر مهربانند» (فتح/ 29)

یکی از استراتژی های مهم ائمه (ع) نگهبانی از قداست و حرمت و حفظ دین بود. اصولا ائمه برای صیانت دین، صلح، قیام، سکوت وحکومت می‌کردند، چنانچه امام علی بارها هدف از تشکیل حکومت خود را اجرای قوانین الهی دانست. امام حسین نیز یکی از اهداف قیام خود را دین ستیزی و قانون شکنی یزید بیان نمود.

در این جا اگر این پرسش مطرح شود که آیا تسامح در اصل و کیان دین جایزاست یا نه؟ باید گفت: اسلام تسامح را در اصل حفظ دین، نمی‌پذیرد، از این رو رهبران الهی با آنانی که دین و مقدسات آن را زیر سؤال میبردند، بدون مماشات با دین ستیزان شدیدا برخورد کرده و مداهنه در اصل دین را نمی‌پذیرفتند.